هفته سی و هشتم
وارد هفته سی و هشتم شدیم و از این بابت خیلی خوشحالم چون به روز موعود نزدیک شدیم.از طرفی روز به روز نگرانی هام بیشتر میشه . روزها خیلی سخت میگذره همش درد دارم و نمی تونم راه برم ولی میدونم که میرزه!پسرم روزهای آخری هست که ما اینقدر به هم نزدیکیم.با هم نفس میکشیم و... می ترسم وقتی بدنیا میای با بزرگتر شدنت روز به روز از من دورتر بشی من عاشقانه دوستت دارم و دوست دارم تو هم منو دوست داشته باشی.اگه ببینم روزی کسی رو از من بیشتر دوست داری دق می کنم. پسرم ارزوی من سلامتی توست.خدا کنه این روزا به خوبی بگذره و به سلامتی بیای بغلم.